می توان گفت که مهمترین مباحث نظری و فلسفی مربوط به اخلاق و درباره اخلاق به دو بخش اصلی تقسیم می شود: هنجاری و تحلیلی. موضوع اخلاق هنجاری، فعل اختیاری انسان و مسائل آن عبارت است از: تعیین و تبیین حسن و قبح و باید و نباید اعمال آدمی همچون خوبی، راستگویی، بدی، سقط جنین و... اخلاق هنجاری گاهی به دلیل همین راهنمای عمل بودن و نظارت بر افعال اختیاری به نام اخلاق درجه اول خوانده می شود. می توان گفت که دو محور اصلی اخلاق هنجاری عبارتند از: دفاع فلسفی از نظریه ای اخلاقی همچون حسن و بایستگی عدالت و عرضه نظریه ای ارزشی برای تبیین حسن و بایستگی آن. در بخش اول اخلاق هنجاری ما درباره فعلی علی موضع خاص اخلاقی می گیریم و در قسمت دوم آن یک ملاک ارزیابی عام عرضه می کنیم که دلیل اتخاذ موضع مذکور در قالب یک مدل فراگیر نشان می دهد، مثلا می گوییم: اساس حسن هرچیز عبارت است از: لذت آور بودن یا سودمند بودن یا حق بودن و یا... البته باید توجه داشت برای تصمیم گیری اخلاقی در موردی خاص، علاوه بر اخلاق هنجاری- که اصول کلی اخلاق را طرح می کند- محتاج دانسته هایی واقعی از وضع موردنظر هستیم و چنین اطلاعاتی براثر تجربه به دست می آید و همین باعث خارج شدن فرآیند تصمیم گیری اخلاقی از حوزه تحقیق فلسفی محض می شود. حاصل کلام اینکه کار اخلاق هنجاری، دفاع از داورهای عام ارزشی و نظریه ای جامع برای تبیین آنهاست. این قسمت از اخلاق انگیزه اصلی مطالعه فلسفی اخلاق را تشکیل می دهد. برای بسیاری از دانشمندان یافتن اصول کلی ارزش داوری- که راهنمای عمل آدمی است- اهمیت زیادی دارد و وارد شدن در بحث های فرااخلاق یا اخلاق تحلیلی، به خاطر همین اخلاق هنجاری است؛ اگرچه عده ای از فیلسوفان اخلاق این موضوع را انکار کرده و اصلا مسائل اخلاق هنجاری را فلسفی نمی دانند و آن را خارج از مطالعات فلسفی مربوط به اخلاق قلمداد می کنند.
در مورد قسمت دوم مباحث فلسفی اخلاق توضیح بفرمایید.
جنبه دوم مباحث نظری و فلسفی اخلاق عبارت است از فرااخلاق که موضوع آن ارزش داوری ها و جملات اخلاقی است نه فعل اختیار آدمی و به همین دلیل، گاهی به آن اخلاق درجه دوم یا ناظر به اخلاق هنجاری هم می گویند. در اینجا برخلاف اخلاق هنجاری بحث بر سر دفاع از حکم خاص اخلاق نیست، بلکه بحث بر سر تحلیل خود آن حکم و معنای مفردات آن است و اینکه آیا جمله اخلاقی دارای ارزش صدق است یا انشایی و فارغ از صدق و کذب است؟ فرااخلاق تعهد خاصی به یک نظریه اخلاقی ندارد؛ یعنی شما چه بگویید: عدالت خوب است و چه بگویید بد، آنچه برای فرااخلاق مهم است تحلیل معنایی خوبی و بدی و تحلیل جمله “عدالت خوب است یا بد است” می باشد و الزامی بر داشتن موضع اخلاقی خاص نیست. این نکته حایز اهمیت است که بی طرفی و نداشتن موضع اخلاقی در بحث های فرااخلاق نباید به معنای بی ارتباطی فرااخلاق در ارتباط با اخلاق هنجاری تلقی شود؛ زیرا ادعای خنثی بودن تحلیل های فرااخلاق در ارتباط با اخلاق هنجاری- که از سوی برخی مطرح شده- به معنای آن است که هر نتیجه ای که از یک بحث فرااخلاقی گرفته شود، تاثیری در بحث های اخلاق هنجاری ندارد و این مطلبی غیر از اولی است که می گوید: برای ورود در تحلیل های فرااخلاق نیازی به داشتن موضع خاص اخلاقی نیست؛ به بیان دیگر ما درفرااخلاق الزامی نداریم که از خوبی دفاع کنیم؛ اما این به معنای فقدان ارتباط بین فرااخلاق با اخلاق هنجاری نیست زیرا ممکن است تحلیل های فرااخلاق ما را به سمتی بکشاند که نظریه های خاصی از اخلاق هنجاری را رد کنیم، به طوری که بدون آن تحلیل های فرااخلاق متمایل به دفاع از آنها بودیم. به هرحال معمولا فرااخلاق را به بررسی فلسفی ماهیت، معقولیت و منزلت احکام کلی اخلاق تعریف می کنند و مسائل عمده آن را در سه بخش مسائل معنا شناختی یا دلالی اخلاق، مسائل معرفت شناسی اخلاق و مسائل منطقی اخلاق می آورند .