رصد فکر

افکار و تازه های فکر در حوزه علوم انسانی اسلامی

رصد فکر

افکار و تازه های فکر در حوزه علوم انسانی اسلامی

رصد فکر

این وب سایت برای اهداف زیر تاسیس شده:
1. جمع آوری گزیده افکار و نظرات کسانی که در زمینه علوم انسانی اسلامی و تولید علم حرفی برای گفتن دارن. 2. بررسی افکار و نظرات اشخاص و جریاناتی که در روند کشور تاثیر دارند. 3. تحلیل ها و نقدهایی که در حیطه این افکار و آثار وجود داره. 4. آوردن یک سری نکات که در حیطه شناخت منطق فکری متفکران و علوم اسلامی کمک میکنن.

آخرین مطالب (به ترتیب)
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب (به ترتیب)
آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۰۰، ۰۷:۴۸ - ابی
    عالی
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۰۹ - علی رحمانی پور
    سپاس
  • ۲۳ فروردين ۹۸، ۰۴:۲۴ - سجاد
    منابع؟
  • ۱۰ مهر ۹۷، ۱۶:۵۸ - خانم معلم
    لایک
  • ۳۰ دی ۹۵، ۱۶:۵۰ - ..جهان ..
    افسوس
  • ۲۱ دی ۹۵، ۱۱:۵۱ - ..جهان ..
    احسنت
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل

آخرین مطالب / استفاده از مطالب این وب سایت با ذکر منبع بلا مانع است

۱۸۷ مطلب با موضوع «_________اشخاص_______» ثبت شده است

مسئله فطرت در تبیین رابطه فلسفه و اسلام می­تواند راه مستقلی باشد؛ زیرا مسئله فطرت، ام المسائل معارف اسلامی است(مطهری، 1382، ج2، ص63). اگرچه علامه این مطلب را به صورت مستقل بیان نکرده است؛ اما می­توان آن را از آثارش استنباط نمود. ما در اینجا با توجه به آثار علامه طباطبایی به تبیین این مطلب می­پردازیم؛

چکیده

در سده گذشته بررسی هویت فلسفه اسلامی اعم از چیستی و هستی آن، یکی از موضوعات مورد بحث مستشرقین غربی و متفکرین اسلامی بوده است. آیا فلسفه اسلامی دارای یک هویت متمایز است؟ بدین معنا که آیا می­توان درباره آن گفت هم اسلامی است و هم هویتی جدا از کلام اسلامی و فلسفه یونان دارد؟ در این باره پاسخ­های گوناگونی در ردّ یا دفاع از آن ارائه شده است. یکی از بزرگترین فیلسوفان معاصر که بررسی­های گسترده­ای در این باره انجام داده و در آثار خود تلاش نموده است تا به تبیین هویت فلسفه اسلامی و دفاع از آن بپردازد علامه طباطبایی است.

این تحقیق با توجه به آثار علامه طباطبایی به سه سوال درباره هویت فلسفه اسلامی یعنی ارتباط اسلام با فلسفه، چیستی فلسفه اسلامی و هستی فلسفه اسلامی از منظر علامه پاسخ می­دهد. به نظر علامه طباطبایی اسلام دینی فطری و جهانی است و نباید آن را در قشری خاص از مخاطبین محدود کرد. اندیشه فلسفی نیز امری فطری است و اسلام آن را به رسمیت شناخته و در ردیف تفکر مذهبی قرار داده است. فلسفه اسلامی در چیستی و ماهیت فلسفی و برهانی خود، اگر چه با کلام اسلامی متمایز است اما تفاوتی با فلسفه یونان نمی­کند بلکه تمایز فلسفه اسلامی با فلسفه یونان در هستی و تحقق خارجی آن است؛ یعنی در ابتکاراتی است که در سه بخشِ 1-کمیت مسائل فلسفی 2- انسجام و ترتب خاص در بین مسائل فلسفی 3- زنده بودن و پویایی در ابعاد مختلف که در طول سالیان متمادی بدست آورده است.

کلمات کلیدی:

هویت فلسفه اسلامی، فلسفه یونان، کلام اسلامی، علامه طباطبایی، اسلام و فلسفه

دانلود کامل مقاله؛

http://www.javidankherad.ir/article_69607_e95cac8b4c8861967e325726a6336870.pdf

نتیجه تصویری برای علامه طباطبایی

نویسنده: حسین نیا

..این چالش ها بگونه ای بوده است که عملا بعضی در این میان، فلسفه را بی ربط و بیگانه به علوم انسانی اجتماعی دانسته اند و بعضی دیگر گرچه  مرتبط دانسته اند اما بر این اعتقادند که به هر صورت فلسفه علمی بشری است و ما نیاز به فلسفه ای داریم که از دل سنت و روایات بیرون آید؛ کانه روح فلسفه موجود با آنچه که ما در روایات شاهد آن هستیم سازگار نیست و آنچه را که ما در روایات و ادعیه میچشیم سنخش با فلسفه اسلامی زاویه دارد. دسته سومی این فلسفه موجود را اسلامی میدانند اما برای ورود به علوم انسانی آن را نیازمند به بعضی سر فصل ها و نیز تولید علوم جدید دیگری دانسته اند. دسته دیگری سعی داشته اند با همین فلسفه موجود تولیداتی داشته باشند که البته بخاطر کمبود عِدّه و عُدّه و نیز سرگردانی فراگیر ناشی از مستحدثه بودن مسئله چگونگی ورود فلسفه به علوم انسانی باید سالها منتظر بود تا شاهد یک کار وسیع و خوب و پخته از آنها باشیم.

در این میان ما با دسته پنجمی روبرو هستیم که تقریبا شبیه دسته چهارم هستند اما با یک فرق اساسی..

نتیجه تصویری برای علامه طباطبایی

(چکیده ) مفسران در مواجهه با آیاتی از قرآن که با موضوعات علوم تجربی نسبتی دارد، رویکردهای متفاوتی برگزیده‌اند. برخی با قبول قطعیت یافته‌های علوم بشری سعی در تطبیق این یافته‌ها بر آیات علمی قرآن داشته و برخی دیگر، این آیات را غیر مرتبط با یافته‌های بشری دانسته و اساساً زبان قرآن را در این موارد غیر از زبان علم دانسته‌اند. علامه طباطبایی در تفسیر خود هر دو گروه را تخطئه کرده و راه میانه‌ای برگزیده است. ایشان در مواردی یافته‌های علمی جدید را قطعی و مدلول برخی آیات علمی قرآن را نشانه اعجاز و پیشگویی علمی قرآن دانسته است. در مواردی نیز مدلول آیات را غیر از این یافته‌ها و نظریه‌های علمی پنداشته‌اند. در این پژوهش، تلاش شده میزان و شیوه بهره‌گیری علامه از دستاوردهای علمی در تفسیر آیات علمی، مشخص و مبانی، راهکارها و ادله ایشان در رد یا قبول و تطبیق این یافته‌ها بر برخی از آیات علمی قرآن بررسی شود.

 

همان گونه که، روش معرفتی هوسرل، دیدگاه تفهمی دیلتای، نگرش پوزیتویستی به علم، دیالکتیک مارکس و هگل، فلسفة پراگماتیستی ویلیام جمیز، منطق اکتشاف علمی پوپر، روش انتقادی بسکار؛ هر یک، روش شناسی خاص خود را در عرصة علوم اجتماعی به دنبال می‌آورند، رئالیسم فلسفی دنیای اسلام با مرجعیت و اعتباری که برای سه منبع معرفتی، حس، عقل و وحی، قائل است، بدون شک، روش‌شناسی متناسب با خود را در عرصة علوم اجتماعی در پی خواهد داشت. و این روش‌شناسی، دانش متناسب با خود را تولید می‌کند. آن چه به اجمال، دربارة خصوصیات این دانش می‌توان گفت این است که اولاً: ضمن پذیرفتن و قبول ابعاد تجربی دانش اجتماعی، آن را به معانی و گزاره‌های آزمون‌پذیر، محدود نمی‌گرداند و ثانیاً: با حفظ هویت جهان شناختی دانش اجتماعی، رویکرد انتقادی آن را نه با استناد به فهم عرفی ـ که هویتی تاریخی و صرفاً فرهنگی دارد ـ بلکه با استفاده از دو منبع، یعنی عقل عملی و وحی، حفظ می‌نماید. خصوصیات مزبور از جمله تعیّنات نوعی دانش اجتماعی هستند که به دلیل بهره‌مندی از وحی اسلامی و روش‌شناسی مناسب با آن، می‌توان آن را دانش اجتماعی اسلامی نامید.

اگر بگوییم امثال هشام بر ضد فلسفه ردیه نوشتند باید بگوییم ائمه(ع) ما مثل امام صادق(ع) هم در رد کلام سخن فرمودند. اگر بگوئید اینها رد اصل کلام نیست بلکه رد آراء باطل است، عین این سخن در مورد فلسفه هم جاری است.

*برخی از مخالفان فلسفه مدعی هستند که به دستور بنی امیه و بنی عباس متون فلسفی یونانی ترجمه شد و با این عقیده در پی القای این مطلب هستند که فلسفه به دستور مخالفان اهل بیت(ع) برای کم کردن اعتبار اهل بیت(ع) و مخالفت با دین اسلام نشر و گسترش داده شد؟ پاسخ شما به این گروه چیست؟ برخی دیگر اشکال کرده اند که..

(رصدفکر: دوستان دقت داشته باشن که در منتقدین به فلسفه چند نظر و جریان وجود داره بعضی میگن باید این فلسفه چون در علوم انسانی ناکارآمد هست باید کلا کنار گذاشته بشه بعضی دیگه میگن درسته که در علوم انسانی ناکارآمد هست اما  اگه بعضی مباحثش پیگیری بشن درعلوم انسانی هم کارآمدخواهد بود بعضی هم که فلسفه ملاصدرا و کلا فلسفه رو قبول ندارن و میگن خانه از پای بست ویران است -البته چند نظر دیگه هم هست که فعلا نیازی به مطرح کردن اونهانیست-

در این جا ما نظر یکی از منتقدین که جناب استاد میرباقری هست رو آوردیم و سعی میکنیم نظر باقی منتقدین رو هم بیاریم؛ البته منتقدینی که عرفا از طرفداران فلسفه هستند)

(رصدفکر: دوستان دقت داشته باشن که در منتقدین به فلسفه چند نظر و جریان وجود داره بعضی میگن باید این فلسفه چون در علوم انسانی ناکارآمد هست باید کلا کنار گذاشته بشه بعضی دیگه میگن درسته که در علوم انسانی ناکارآمد هست اما  اگه بعضی مباحثش پیگیری بشن درعلوم انسانی هم کارآمدخواهد بود بعضی هم که فلسفه ملاصدرا و کلا فلسفه رو قبول ندارن و میگن خانه از پای بست ویران است -البته چند نظر دیگه هم هست که فعلا نیازی به مطرح کردن اونهانیست-

در این جا ما نظر یکی از منتقدین که جناب استاد میرباقری هست رو آوردیم و سعی میکنیم نظر باقی منتقدین رو هم بیاریم؛ البته منتقدینی که عرفا از طرفداران فلسفه هستند)

..فلسفه اسلامی برای حضور در گزاره های علوم فرودستی و پشتیبانی تئوریک از علومی مانند علوم انسانی، نیازمند بهره گیری از لوازمی است که حکمت صدرایی از آن لوازم به دلیل منطق و روش حاکم برآن، برخوردار نیست..

(رصدفکر: این نامه به خوبی نارضایتی  رهبر انقلاب از سران قوا در مبارزه با فساد نشان میدهد و شکوه و دلخوری از ظاهرسازی های مسئولین در آن نمایان است.)

»بسم الله الرّحمن الرّحیم. با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند.

توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.«

این نامه در آذر سال 93 در پاسخ به نامه آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، در ارتباط با برگزاری »همایش ملّی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد« و درخواست صدور پیام برای این همایش، از سوی مقام معظم رهبری خطاب به سران قوا صادر شد.

نتیجه تصویری برای حجت الاسلام میرباقری

(رصدفکر: خیلی وقت بود که میخواستیم درباره فلسفه مبتنی بر ولایت که آقای میرباقری چند سالی هست که مطرح میکنند و در بسیاری از سخنرانی هایی که برای طلاب دارن با تصریح و بدون تصریح به اون اشاره میکنند و البته شواهد بسیاری هم از روایات و ادعیه بر اثبات حرفهای خودشون میارن بمطلبی بذاریم که الان در منظر شما قرار میدیم. امیدوارم این مقاله براتون مفید باشه. یه جورایی آقای میرباقری اعتقاد دارن که فلسفه باید با این دیدگاه نوشته بشه و فلسفه موجود که ما با عنوان فلسفه اسلامی میشناسیم با این دید همخوان نیست.)

اصلی ترین محصول فکری اندیشمند گرانمایه مرحوم علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی(ره)، بنیانگذار دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، دستیابی به فلسفه مهندسی توسعه اجتماعی یا فلسفه شدن یا همان «فلسفه نظام ولایت» است که بر اساس آن معقولیت مهندسی اسلامی جامعه، جهت «ارتباط روشمند دین» با «مهندسی اجتماعی» بیان می گردد. این امر به وسیله پایه ریزی روش عام و روشهای خاص بر پایه این فلسفه امکان پذیر می شود. «فلسفه شدن» فلسفه ای کاربردی است نه فلسفه ای صرفاً نظری چرا که به دنبال تعلیل و تحلیل موضوع خاصّی است که آن عبارتست از: «مهندسی اسلامی توسعه اجتماعی».

گزیده: "به نظر بنده، فرهنگ عمومی دو بخش دارد: یک بخش، امور و مسائلی است که بارز و ظاهر و جلوِ چشم است و حقیقتاً هم در سرنوشت یک ملّت دخالت دارد؛ امّا در درازمدّت تأثیر میکند، یعنی در مسیر زندگی و حرکتهای آینده‌ی یک ملّت تأثیر دارد. مثلاً شکل لباس و چه پوشیدن و چگونه پوشیدن و از کدام الگوی پوشش استفاده کردن، جزو مصادیق و نمونه‌های بارز فرهنگ عمومی جامعه است؛ یا شکل معماری در جامعه و در چگونه خانه‌ای زندگی کردن، بخشی از فرهنگ جامعه را شکل میدهد؛ زیرا خانه‌های قدیمی ما یک نوع خانواده و خُلقیّات بار می‌آورند (حیاط بزرگ، حوضی در وسطش و اتاقهایی در اطراف. از این اتاقْ پدربزرگ درمی‌آید و از آن اتاقْ دایی و از آن یکی هم عمو. بچه‌های خانواده، همه دور هم و بَرِ یک سفره جمع میشوند و در واقع، این خانه است که خانواده را به دنبال خود میکشاند) و آپارتمان نوعی دیگر از خانواده ایجاد میکند. حتّی شکلِ در و پنجره و ارتباط اتاقها با هم، به ناچار تأثیر خاصّی بر ذهن و خُلق و منش و تربیت افراد دارد. از این رو، امروز -خوشبختانه- می‌بینیم که در تلویزیون و میزگردها و گفتارها، بر معماری سنّتی ایرانی تکیه میشود. در کردارها نمیدانم چگونه است، ولی به‌هرحال آنچه معلوم است اینکه این ملّت کهن و بزرگ، قبل از اینکه از سبک معماری اروپایی تأثیر بپذیرد، خودش یک سبکِ معمارىِ خاص داشته است..


 بخش دوّم از فرهنگ عمومی، آن است که مانند بخش اوّل در سرنوشت یک ملّت تأثیر دارد، امّا تأثیراتش فوری و بسیار محسوس است. یعنی خودِ امورِ مربوط به این بخش از فرهنگ عمومی، چندان محسوس نیست؛ لکن تأثیراتش در جامعه و سرنوشت و مسیر آن، بسیار محسوس است. از جمله‌ی این امور و در واقع عمده‌ترینِ آنها، اخلاقیّات است؛ اخلاق فردی و اجتماعىِ مردمِ یک جامعه. فرض بفرمایید افراد یک جامعه، وقت‌شناس نباشند؛ خب، وقتی که شما وارد آن جامعه میشوید، این وقت‌ناشناسی آنان را، از طریقِ تأثیرات منفی‌اش در سرنوشت خودتان و مردم درمی‌یابید؛ درحالی‌که خودِ آن، چندان واضح نیست."

مبادی نظری علامه طباطبایی در اخلاق

منبع:راسخون 

چکیده
علامه طباطبایی از قلیل اندیشمندانی است که توجه ویژه ای به فلسفه‌ی اخلاق داشته و آراء بسیار بدیعی هم از خود داشته است. جهت فهم دقیق اندیشه‌ی اخلاقی علامه طباطبایی، باید از مبانی که علامه نظریه اخلاقی خویش را بر آنها متکی ساخته، اطلاع و درک صحیح داشته باشیم. این مبانی به صورت کلی عبارتند از نظریه اعتباریات و نظریه استخدام. در این پژوهش به بررسی نظریه اعتباریات و به تبع آن حسن و قبح ذاتی اخلاقی می پردازیم. نظریه استخدام که یک نظریه اجتماعی- روانشناختی است نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

کلید واژه ها

علامه طباطبایی، اخلاق، اعتباریات، استخدام

هم ارزیِ مادّه ـ انرژی با معادلة‌ وحشت انگیز 2E = mc آغاز شد که انیشتین با جسارت تمام آن‌ را مطرح کرد و نه تنها فیزیکدانان، بلکه فیلسوفان را نیز در شگفت فرو برد. از آن زمان (1905 م) رویکردهای گوناگونی در این زمینه ارائه شده است. تمام این رویکردها از جانب دانشمندان غربی بوده است؛‌ با این همه، هیچ سیستمِ فیزیکی ـ فلسفی که پایه‌‌های جهان‌شاختیِ معقول و مقبول داشته باشد، از سوی فیلسوفان و فیزیکدانان ارائه نشده است؛ رویکردهایی نظیرِ نگرش کلامی، متافیزیکی باطل، و دیدگاه‌های افراط یا تفریط گرایانه در فلسفة علم (فیزیک و ریاضی)، و... باعث شده است موضوع، بسی پیچیده‌تر و خوف انگیزتر از موقعیت اوّلیه‌اش باشد. نگرش صحیح و منطقی که بتواند سیستمِ فلسفیِ قابل قبولی عرضه بدارد فقط در حیطة جهان‌شناختیِ رئالیستی تصور می‌شود و این حیطه،‌ بسترِ پرتکاپوی فلسفة اسلامی است. از دانشمندان اسلامی در صد سال اخیر فقط علّامه طباطبایی و استاد شهید مطهری به صورت مبنایی به این مسأله پرداخته‌اند. بررسی و رویکردهای این دو بزرگوار، دارای رهاوردهای بسیار عالی در فلسفة اسلامی و فیزیک است. مقالة حاضر، پژوهش دربارة سؤالات، مباحث و نظریات مطرح شده از سوی این دو بزرگوار بوده، رهاوردهای نوی در زمینة‌ حقیقت مادّه و انرژی ارائه می‌دهد، و پرداخت به نتایج عالی این بحث در فلسفة اسلامی را به مجالی دیگر می‌سپارد.

دانلود کامل مقاله:

http://qabasat.iict.ac.ir/article_17271_cfc38e2e4f5ebc9e973ae9805e0cb3d6.pdf

منبع: ملاحظات و محاکمات

پس از حاکم شدن جریان اخباری گری بر اندیشه تشیع، بساط بسیاری از علوم از مکتب و مدرسه ی علوم اسلامی برچیده شد و تا مدتها بدون هیچ سازمان و متدلوژی مشخصی منابع اسلامی مورد پژوهش قرار می گرفت که فاقد ثمره ی علمی و تربیتی قابل توجهی برای حوزه های علمیه بود. تا این که با حاکم شدن تقریر جدیدی از علم کلام -مبتنی بر آراء فلسفی حکمت مشاء- توسط متکلمین و حکمایی همانند خواجه نصیر الدین طوسی، اندیشه ی اخباری منزوی شد. با اثر بخشی علم کلام در مواجه با اصول فقه و به تبع آن فقه شیعه، مجددا جهش معرفتی جدیدی در حوزه های علمیه رخ داد که آن رویش علمی-فقهی با عنوان «مدرسه فقهی نجف» خوانده می شود. حدوسط اصلی در تمایز مکتب نجف نسبت به اسلاف اخباری خود، ارائه ی نگاه سازمانی به منابع دین و استنباط احکام از کتاب و سنت فارغ از شأن نزول و صدور آن هاست که نتیجتا انعطاف و کارکرد گسترده تری در شریعت شیعی ایجاد می کرد.

بحث از هویت فلسفه اسلامی با این عنوان که آیا واژه فلسفه اسلامی عنوانی خود متناقض است یا خیر؟ همواره بحثی درباره رابطه فلسفه با اسلام را نیز به دنبال خود داشته است ؛ زیرا همانگونه که در مقدمه گذشت بعضی روش اسلامی را که متکی بر وحی و تعبد بود منافی با روش فلسفی که مبتنی بر عقل مستقل است دانسته­اند؛ از این رو به خاطر این مناقشات و اهمیت این مسئله، بحث از هویت فلسفه اسلامی همیشه با بحث از رابطه فلسفه و اسلام همراه بوده است؛ گو اینکه تحقیق درباره هویت فلسفه اسلامی بدون بحث از رابطه فلسفه با اسلام کامل نیست.

اینکه فلسفه یونانی توانست وارد دنیای اسلامی شود اما در ملل دیگر و بعضی از کشورهای آن زمان وارد نشد دقیقا به خاطر زمینه و ضرورتی بود که تعلیمات اسلامی آن را فراهم کرده بود و الا فلسفه یونانی ترجمه نمی­شد و به زبان عربی وارد نمی­شد(نصری، 1380، ص140-141). آنچه که از آثار علامه طباطبایی در این رابطه می­توان برداشت نمود این است که با بررسی 3 مطلب می­توان فهمید که رابطه اسلام با فلسفه چگونه است: 1- بررسی آموزه­های اسلامی و سایر علل موثر در روی آوردن مسلمانان به فلسفه و تفکر فلسفی و استمرار آن  2- علل رویگردانی بعضی مسلمانان از فلسفه  3- تحلیل اسلام و فلسفه بر محور فطرت انسانی

یکی از مهم‌ترین خصوصیات دنیای مدرن، عقلانیت آن است که بسیاری از محسنات یا نواقص آن بر محور آن تحلیل می‌شود. عقلانیت، لایه‌ها و ابعاد متعددی دارد و هر جامعه،‌ بسته به اینکه از کدام بعد و لایه آن بهره‌مند شود، فرهنگ و تمدنی خاص پیدا می‌کند.

آن بخش از عقلانیت که در دنیای مدرن بیش از همه فضیلت یافته، چیزی است که از آن به عنوان عقلانیت ابزاری یاد می شود. در این مقاله ابتدا معانی، محدوده ها، لایه ها و مراتب عقلانیت بیان و سپس نظری اجمالی به تاریخچه تکوین و گسترش عقلانیت ابزاری در دنیای مدرن می شود، همچنین کاستی های ذاتی آن شناسایی و راه پیشنهادی برای رفع آن کاستی ها ارایه می شود. برای عقل، معانی و اصطلاحات مختلفی وجود دارد که هر یک از آنها ناظر بر یکی از ابعاد، مراتب و لایه های عقل است و از جمله آنها عبارتند از:

فروپاشی نخبگان، خیزش اجتماع

هفته گذشته در سالن همایش‌های دبیرخانه انجمن‌های علمی حوزه علمیه نشستی با عنوان «تحلیل جامعه‌شناختی از آخرین وضعیت کشور با تاکید بر وقایع اخیر» برگزار شد. در این نشست دکتر ابراهیم فیاض، دکتر حمید پارسانیا، دکتر تقی آزاد ارمکی و دکتر عماد افروغ، از اساتید صاحب‌نظر در حوزه جامعه‌شناسی بحثی انتقادی درباره مسائل کشور و انقلاب ارائه دادند.

 برتری نفس مَلکی بر دو نفس سبعی و بهیمی به معنای برتری فضائل مختص به نفس ملکی بر فضائل آن دو نفس است. نفس ملکی که همان نفس ناطقه انسانی است به دلیل تجرد خود از قوه عقلی است و عقل از دو جهت ادراک و تحریک به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود.

 حکمت، فضیلتِ مختص به عقل نظری است و عدالت، فضیلتِ مختص به عقل عملی. حکمت، دانستن حقایق موجودات است آن گونه که هستند و این فضیلت به حسب موضوع معرفت، خود به دو قسم نظری و عملی تقسیم می شود. حکمت در علم النفس، مراتب و قوای نفس را شناسایی میکند و در علم اخلاق، فضائل مربوط از قوا و از جمله فضائل مختص به عقل نظری و عملی را؛ یعنی حکمت و عدالت را شناسایی می کند.

 به این اعتبار می توان گفت که فضیلت حکمت بر همه فضائل برتری و تقدم داشته و به حسب حقیقت خود از دیگر فضائل ممتاز است. در واقع حکمت، معرفت ناب عقلی به حقایق امور است.

 عدالت، فضیلتِ عقل عملی است و عبارت است از: تصرف معرف نفس ناطقه در مراتب، شئون و قوای مختلف بر اساس فضیلت مختص به هریک از آنها. عدالت نیز مانند حکمت بر دیگر فضائل و از جمله بر فضیلت حکمت تقدم دارد؛ زیرا با تدبیر عادلانه عقل عملی است که عقل نظری نیز از قوه به فعل می رسد و علوم نظری و عملی و از جمله فضائل گوناگون را شناسایی می کند.

 عدالت به رغم جایگاه برتری که نسبت به دیگر فضائل دارد برخلاف حکمت یک فضیلت مستقل در قبال دیگر فضائل نیست؛ بلکه مجموعه فضائل مربوط به همه قوا را شامل می شود. با عملکرد و حضور عقل عملی است که فضائل هریک از قوا محقق می شود و نیز نسبت صحیح بین فضائل تامین می گردد.

 تقدم حکمت بر همه فضائل و از جمله عدالت و همچنین تقدم عدالت برهمه فضائل و از جمله حکمت ، این تقدم متقابل حکمت بر عدالت و عدالت بر حکمت را موجب می شود؛ این تقدم متقابل به دو اعتبار مختلف است؛ نفس انسان از آن جهت که باید حکمت را تحصیل کند به استعمال و تصرف عقل عملی نیاز دارد و حکمت از آن جهت که شناخت حه می باشد، شناخت فضائل و از جمله فضیلت عدالت را دربر می گیرد.