رصد فکر

افکار و تازه های فکر در حوزه علوم انسانی اسلامی

رصد فکر

افکار و تازه های فکر در حوزه علوم انسانی اسلامی

رصد فکر

این وب سایت برای اهداف زیر تاسیس شده:
1. جمع آوری گزیده افکار و نظرات کسانی که در زمینه علوم انسانی اسلامی و تولید علم حرفی برای گفتن دارن. 2. بررسی افکار و نظرات اشخاص و جریاناتی که در روند کشور تاثیر دارند. 3. تحلیل ها و نقدهایی که در حیطه این افکار و آثار وجود داره. 4. آوردن یک سری نکات که در حیطه شناخت منطق فکری متفکران و علوم اسلامی کمک میکنن.

آخرین مطالب (به ترتیب)
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب (به ترتیب)
آخرین نظرات
  • ۲۸ تیر ۰۰، ۰۷:۴۸ - ابی
    عالی
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۰۹ - علی رحمانی پور
    سپاس
  • ۲۳ فروردين ۹۸، ۰۴:۲۴ - سجاد
    منابع؟
  • ۱۰ مهر ۹۷، ۱۶:۵۸ - خانم معلم
    لایک
  • ۳۰ دی ۹۵، ۱۶:۵۰ - ..جهان ..
    افسوس
  • ۲۱ دی ۹۵، ۱۱:۵۱ - ..جهان ..
    احسنت
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل

۸

 

(لطفا فقط کسانی که فلسفه خوانده اند این مطلب را بخوانند!!!)

(رصدفکر: در فلسفه اسلامی از بعد از ملاصدرا یک بحث بنیادی وجود داره و اون هم این هست که بنا بر اصالت وجود آیا در خارج ماهیت داریم یا خیر؟ در اینجا اساتید چند دسته میشن.. نکته ای که وجود داره دسته ای میگن درست است که ماهیت من حیث هی در خارج وجود ندارد اما ماهیت مخلوطه در خارج وجود دارد.. حال این مطلب را به چند گونه تقریر میکنند.. 

در اینجا احیانا نظر علامه طباطبایی ره هم مطرح میشه و بعضی میگن که ایشون عباراتشون متشتت هست زیرا در بعضی جاها گفته اند ماهیت "حد وجودی" است در بعضی جاهای دیگه گفته اند که ماهیت طور وجودی است بعضی جاهای دیگه گفته اند که ماهیت حثیت عدمی است و ..

ما در اینجا عبارتی رو از علامه آوردیم که تقریبا تمام این حرفها رو به گونه ای جمع کرده و نشون میده که وقتی ما میگوییم ماهیت ماهیت حد وجودی است معناش این نیست که ماهیت در خارج و لو به عرض وجود، وجود داره.. بلکه معنای حد وجودی رو تبیین میکنند و میگنن اصلا اگر ما بحث تشکیک رو درست تصور کنیم اصلا جایی برای تصور ماهیت در خارج باقی نمی مونه و اصلا ظرف ماهیت عقل هست نه خارج و .. و به شبهاتی در این باب پاسخ داده اند..)

(گزیده: ماهیت اعتباری است و در خارج ثبوتی ندارد و عقل ادراکش میکند پس ناچار ثبوت وی عند العقل است/ معنای حد وجود همان حیثیت عدمیه است/ تحقق ماهیات تحقق سرابی و ظهوری است/ ماهیت حد وجود نیست بلکه اعتبار حد وجود است)

منبع: کتاب "توحید علمی و عینی" از نرم افزار مجموعه آثار علامه طباطبایی ره

أساس جواب بر قول به تشکیک وجود، و أصالت وى استوار مى‏باشد، و اینکه اصیل در خارج یک حقیقت مشکّکه ذات مراتب مختلفه مى‏باشد، که به واسطه قوّت و ضعف، و أوّلیّت و ثانویّت، و تقدّم و تأخّر، اختلاف دارند؛ اختلافى که بر گردد بما به الاتّفاق؛ چه مفروض این است که: غیر از این حقیقت، حقیقتِ دیگرى نداریم؛ و هر چه جز او فرض شود، یا عین اوست یا غیر او؛ و غیر باطل است بالفرض، پس عین او خواهد بود.

و چون اختلاف به نحو تقدّم و تأخّر و شدّت و ضعف فرض شده؛ لهذا مرتبه عالیه باید مشتمل شود به مرتبه دانیه و زیاده؛ لکن زیادة غیرُ خارجة من الذات. زیرا مرتبه دانیه، فاقِد کمالى است که با مرتبه عالیه است على النَّحو المذکور. پس مرتبه دانیه انتزاع مى‏شود از او معناى وجود، و حقیقت مشترکه؛ و أیضاً عدم مرتبه عالیه از حدّ ذاتش. و این است مراد از اینکه مرتبه دانیه، وجودى است مخلوط با عدم. و إلّا عدم که نقیض وجود است، راهى به حریم نقیض خود ندارد.

و این است مراد از حدّ وجودى من حیث إنّه وجودىّ. چه حدّ وجودى خارج از حقیقت وجود نمى‏شود؛ و إلّا فرضِ مرتبه تشکیکى، فرض خلف خواهد بود؛ چنانچه واضح است.

و از اینجا معلوم مى‏شود که: حدّ وجودى، حیثیّت عدمیّه است در وجود؛ به‏

توحید علمی و عینى، ص: 166

معنى اینکه: عقل، وجود مرتبه دانیه را کما اینکه مصداق وجود مى‏یابد، همچنین مصداق عدم مى‏بیند؛ اگرچه به حسب خارج، جز وجود مصداقى نیست.

و از اینجا معلوم مى‏شود که: مرتبه عالیه، نسبت به دانیه، حدّ ندارد؛ و اگرچه نسبت به ما فوق داشته باشد.

و از اینجا معلوم مى‏شود که: مرتبه عالیه، همان حقیقت مشترکه ما بین عالیه و دانیه مى‏باشد؛ و حدّى که برایش بالنَّظر إلى حفظ المرتبه ملحوظ مى‏شود؛ همانا این است که: او مرتبه دانیه نیست؛ یعنى فقدان کمال و عدم مخلوط مذکور را ندارد. و چون سلبِ سلبْ اثبات است، معنى این کلمه این است که: مرتبه عالیه، وجودِ صرف و محض است بالنَّظر إلى السَّافلة. پس حدّ او اگر باشد، نبودن حدّ خواهد بود.

و از اینجا معلوم مى‏شود که: أعلى المراتب که مرتبه عالیه است على الإطلاق، واجد این کمال است على الإطلاق؛ و حدّى ندارد به جز اینکه حدّى ندارد؛ یعنى وجود صرف، و حقیقت بحت و مَحض است که همان أحدیّت ذات است.

و امّا حدّ ماهوى، چون ماهیّت اعتبارى است، و در خارج ثبوت ندارد، و عقل إدراکش مى‏کند، پس ناچار ثبوتِ وى عند العقل است. ولى اگر چنانچه فى نفسها به ایجاد و صنع عقل بود، نسبتش به وجودات خارجیّه على السَّویَّه بوده، و به همه صادق بود بالضَّرورة؛ و یا به همه کاذب بوده بالضَّرورة؛ و چنین نیست بلکه به بعضى صادق و به بعضى کاذب است دائماً، من غیر تخلّف و اختلاف. و معذلک موجب تمیز ذوى الماهیّات است بالذات؛ و سبب ذاتى انسلاب بعضى از بعضى. پس بالضَّرورة از خارج، و از حدود وجودیّه گرفته شده؛ و على خَطَأ من العقل، تطبیق به غیر موردش گشته. پس چنانچه معلوم شد: ظرف ماهیّات ظرف عقل است، نه خارج؛ و با جعل و ایجاد عقل من غیر ارتباط به خارج محقّق نشده‏اند؛ بلکه چنانچه در محلّ خود مبرهن و مبیّن است؛ چون علم پیوسته به وجود مجرّد تعلّق مى‏گیرد؛ نه به مادّى محفوف به قوّه و استعداد؛ از این جهت ما، عند

توحید علمی و عینى، ص: 167

العلم بالامور المادیّة، موجود مجرّدى را که مرتبه کامله مطلوب مادّى است، نائل مى‏شویم؛ و نحکم بأنّ ما وجدناه هو المطلوب المادىّ، لمکان تقویم المعلوم المجرّد لوجود المطلوب المادىّ لِعِلَّیَّته، و تفوّق مرتبته. و چون آثار وجودىِ مادى را در معلوم مجرّد نمى‏یابیم؛ حکم مى‏کنیم به اینکه: أشیاء دو سنخ وجود دارند: وجود عینى داراى آثار مترتّبه؛ و وجود ذهنىّ فاقد آثار حقیقیّه. و أمر مشترک ما بین وجودین، ماهیّت است. بعد، عقل همان مفهوم تازه وارد خود را توسعه داده، و به مجرّد و مادّى شامل مى‏کند؛ و با وجود و عدم متّصف مى‏سازد؛ و کلّ ذلک اعتبارٌ لا وَرَاءَ لَه.

و از اینجا معلوم مى‏شود که: تحقّق ماهیّات تحقّق سَرابى است، و ظهورى است که در مظاهر مادیّه استقرار یافته؛ و چنانچه صورتِ آب در سَراب، و صورت مَرْئىّ در مرآت، صورتى است که راستى مشهود است؛ ولى مال سَراب و مِلک مِرآت نیست؛ و سَراب که زمین شوره زار است؛ و مرآت که جسم صیقلى است، محلّ ظهور صورت است؛ همچنین ماهیّات عین وجود خود نسیتند؛ بلکه صور غیر آنها هستند، که در آنها به ظهور پیوسته‏اند. [یعنى مظاهر مراتب عالیه وجودیّه مى‏باشند. و به عبارت دیگر: مظاهر علل وجودیّه این موجودات.]

ماهیّت اعتبار حدّ وجود است؛ نه حدِّ وجود

و از اینجا معلوم خواهد شد که: ماهیّات، همان حدود وجودیّه هستند، که در مراتب و منازل وجود ساکن بودند؛ و عقل آنها را از جاى خودشان بیرون آورده، و در منازل زیرین نشانیده، و سپس در همه منازل مى‏گرداند. و چون تنها حدّ را که ما به الامتیاز است، برداشته؛ و محدود را که ما به الاتّفاق است، ترک گفته و فراموش کرده؛ لهذا از حکم وحدت دور، و پیوسته با کثرت محشور است. و از اینجا معلوم مى‏شود که: مسألة الماهیّاتُ حدودُ الوجودات لَیْسَ على ما ینبغى، إلّا بطریق التجوّز؛ بل الماهیّاتُ اعتبارُ حدودِ الوجودات.

و از اینجا معلوم مى‏شود که: بناءً على التّشکیک فى الوجود، ماهیّات ظهوراتِ وجود؛ و وجوداتِ آنها مظاهر و مرائى آنها هستند. ولى حدود مراتب حقیقیّه وجود، عین محدودات مى‏باشند

توحید علمی و عینى، ص: 168

و از اینجا معلوم مى‏شود که: قول مرحوم شیخ: «حدودِ وجودیّه، و ماهویّه، و عدمیّه» اه، با تثلیث أقسام، وجه صحیحى ندارد. زیرا عدم که بطلان محض است؛ در حقیقت وجود، تأثیرى بأىّ وجهٍ فرض نتواند داشت؛ بلکه حدّ در دار تحقّق دو قسم بیشتر نمى‏باشد که: حدّ وجودى، و حدّ ماهوى است.

 

نظرات  (۸)

۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۹ ایمانی نسب
دوست خوبم. شما چرا این حرف علامه را ذکر نکرده اید:
«الماهیة توجد بوجود خارجی ، فتترتب علیها آثارها ، وتوجد بعینها بوجود ذهنی - کما سیأتی - ، فلا یترتب علیها شئ من تلک الآثار » این سخن دلالت صریح و بدون ابهام دارد که ماهیت در خارج هم تحقق دارد.
یا باید قائل شویم که سخنان علامه تناقض دارد و یا اینکه سخنانی که شما نقل کرده اید دلالت بر مدعای شما ندارد. که شاید دومی بهتر باشد
پاسخ:

با سلام دو چندان

یادم هست که اون زمانی که به این بحث رسیدیم استادمون گفت که این بحث رو علامه مسامحة بیان کرده است.

نکته ای دیگه ای که به ذهنم میرسه این هست که: حرف شما در صورتی درست بود که علامه حرف دیگه ای هم نزده باشه علامه به جز این عبارتی که آوردم چند عبارت دیگه با تصریح بیان میکنه که ماهیت امری ذهنی ست از جمله در کتاب بررسی های اسلامی؛ اونجایی که درباره فلسفه ملاصدرا بحث میکنه همچون امام خمینی تصریح میکنه که از نظر ملاصدرا هم ماهیت امری ذهنی و ظهور تصوری وجود محدود خارجی هست.

نمیتوان گفت که علامه متوجه این مسئله نبوده چون مسئله ریز یا از لوازم کلام ایشان نیست یعنی از اون دسته مسائلی هست که بدون شک خوب میدونسته که داره چکار میکنه.

نکته سومی که در اینجا میشه زد تبیینی از ملاصدرا در شواهد الربوبیه هست. صدرا در اونجا میگه ماهیت چنان با وجود در آمیخته شده است که حتی وقتی شما در ذهن هم ماهیت رو تصور میکنید قبل از آن لاجرم وجودی برای آن در نظر گرفته اید

لذا طبق این حرف ملاصدرا ماهیت نه در ذهن هست و نه در خارج و در هر دو موطن تنها وجود است که عرض اندام میکند و ماهیت بالعرض در ذهن ما شکل میگیرد/ این بالعرض همان چیزی است که علامه در برخی آثار خود تبیین میکند  که آیا واقعا در خارج ما سایه داریم؟ اگر دقت کنیم ما سایه نداریم ما تنها عدم نور داریم/ از بود و نبود نور یا به عبارت دیگر نور محدود ما با سایه روبرو هستیم 

علامه میگوید ماهیت نیز پیدایشش مثل سایه است همان گونه که حقیقتا سایه ای وجود ندارد و هر چه هست نورهای محدود هستند و به طفیلی این محدودیت ها سایه در ذهن ما هویت می یابد ماهیت نیز این گونه است

و همچنین مثل عدم ؛ عدم چیزی جز نبود و بطلان نیست حتی مفهوم عدم هم عدم نیست ماهیت نیز این گونه است.

سلام دوست قدیم خوب..
ماهیت = نقص وجود
ماهیت حد وجود نیست..
و جود بما هو هو مطلق است و اطلاق را حدی نیست..
حد زدن وجود مقید دیدن آن است..
اینکه چرا و جود باید ذو مراتب و ذو مظاهر باشد بماند..
از اینجا بحث ظرفیت و نفس کل پیش می اید..
نقص وجود معنی فلسفی دارد فقد نیست..
اگر ماهیت حد وجود باشد هیچ قطره دریا نشود..
ضمنا نکته ات درباره علامه رو خوب گفتی که خوب میدونست چیکار میکنه..
لطیف باشی..

پاسخ:

و با سلام خدمت دوست خوب قدیمی

بسیار خوشحال شدیم از نظر خوب شما

 علامه در چند جای دیگر از آثارش بر اینکه ماهیت امری ذهن ساخته است تصریح میکند از جمله در کتاب برهان در بابی با نام "در معنای حد

 

بابا قضیه از اونجا بیخ پیدا کرده این فیلسوفها این قدر بر طبل اصالت وجود کوبیدند که مسئله ماهیت را تبدیل به مسئله عدمی کردند بلاخره این ماهیت تصور چیه در ذهن؟اگه چیزی از  حیثیت وجودی یک شی نبود ایا ماهیتی از آن در ذهن تصور می شد ؟ همین مسئله ثابت می کند ما در بررسی باید مسئله ماهیت را از مسئله وجود جدا کنیم بسیاری از انحرافات علمی از ایجا شروع شده باعث ناکارامدی فلسفه شده .
پاسخ:
سلام
اول اینکه اصالت وجود از قرن 10 - 11 با ملاصدرا مطرح شده و قبل اون فلاسفه یا اصالت ماهیتی بودن یا بیشتر با همان ماهیت کارمیکردند و تا مدتها فلسفه ملاصدرا متروک بوده و به خاطر قوت استدلال های ملاصدرا بعد از مرگشون حرفهای ایشون مورد قبول واقع شد پس یک روند کاملا علمی و قوی ای رو طی کرده است و تنها به خاطر قوت محتوا مورد قبول جامعه علمی واقع شده.
دوما ما تنها نظر علامه رو در اینجا آوردیم نظرات دیگران سر جای خود محترم هست
سوما ناکارآمدی فلسفه به فلسفه نیست به فیلسوفان هست که باید فلسفه رو در امور دیگر هم وارد کنند جدای از اینکه تحلیل بر اساس ماهیت در تفکرات گذشتگان همیشه اونها رو دچار ناکارآمدی هایی میکرده و به همین خاطر بوده که از زمان فارابی مسئله وجود و تفکیک اون از ماهیت مطرح شده است.


سلام علیکم 
ماهیت بالوجود موجود است در خارج به بیان دیگر هرچند به حیثیت تقییدیه تحقق را برای ماهیت ثابت میکنم اما این مساله موجب عدم تحقق ماهیت  در خارج نمیشود بنابراین ماهیت بالوجود موجود است . در مورد تحقق این چنینی ماهیت در خارج شواهد فراوانی از مرحوم علامه (ره) و مرحوم اخوند ملاصدرا(ره) وجود داره که برای رعایت اختصار و از باب نمونه به ذکر یک نمونه از زبان مرحوم علامه (ره) در کتاب شریف نهایة اشاره میکنم که ایشان در فرع پنجم از اصالت وجود و ماهیت میفرماید: 
أن للموجود من حیث اتصافه بالوجود نحو انقسام إلى ما بالذات وما بالعرض فالوجود موجود بالذات بمعنى أنه عین نفسه والماهیة موجودة بالعرض أی أنها لیست بالوجود بالنظر إلى نفس ذاتها وإن کانت موجودة بالوجود حقیقة قبال ما لیس بموجود بالوجود ... که شاهد در خط اخر است که فرمود: ان کانت [ماهیة] موجودة بالوجود " حقیقة" که این کلمه حقیقتا مدعی را تمام ثابت می کند 

پاسخ:
علیکم السلام 
بسیار متشکر 
نه به نظر من این طور نیست فرصت کردم در این ماه پاسخ میدم؛ باعبارات متعدد علامه 
علامه در جاهایی که در مقام بحث در این مورد بودن صراحتا موطن ماهیت را ذهن دونستن و قائلن که ملاصدرا هم همین رو گفتن اگر به کتاب بررسی های اسلامی مقاله ای که در بزرگداشت ملاصدرا مراجعه کنید متوجه میشید 
همین طور در کتاب نهایة الحکمة عباراتی دارن که بسیار روشن نشون میده که منظورشون از عبارتی که شما نقل کردید دقیقا اینی نیست که شما قصد کردید

و چون تنها حدّ را که ما به الامتیاز است، برداشته؛ و محدود را که ما به الاتّفاق است، ترک گفته و فراموش کرده؛ لهذا از حکم وحدت دور، و پیوسته با کثرت محشور است..

این جمله به تنهایی یک جلد کتاب است..
به نظر من این جمله بخش عظیمی از تمام عرفان است..
فقط میماند کیفیت ربط و اتصال این محدود با نامحدود و کیفیت ادراک و اعتبار این ربط و اتصال 
مانند نظایر آن مثل ربط و اتصال علت و معلول - متقدم و متاخر - عالی و سافل..
پاسخ:
با عرض سلام و درود

علامه طباطبایی فوق العاده است

تشکر هم از مطالب خوب شما هم مطالبی که دیگر دوستان برای تکمیل بحث گفتن ...منتظریم پاسخ برخی دوستان که شاهد اورده بودند بر حقیقی بود وجود ماهیت درخارج نزد علامه رو بدید

سلام علیکم
بررسی های اسلامی ج2 ص 140:

<!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->

البته بنابراین معناى اعتباریت ماهیت این نیست که امرى پندارى و وهمى بوده و از مطلق واقعیت ساقط بوده و موطنش تنها ذهن و پندار باشد، بلکه ماهیت موجودى است خارجى آنچه هست این است که عین واقعیت و بالذات داراى اصالت نیست، بلکه به عرض وجود داراى اصالت است و به حسب حقیقت ماهیت حدّ وجود و مرزى است که وجود خود را از وجود دیگران جدا مى‏کند.

پاسخ:

اون نحوه وجودی که برای ماهیت علامه قائل هست منافی با ذهنی بودنش نیست دلیلش هم این هست که از نظر علامه و صدرا ماهیت ظهورات وجود برای ذهن هستند و الا در خارج چیزی جز وجود نداریم این باعث میشود از باب "ظهور وجود بودنشان" بگیم واقعیت دارند علامه در نهایه این مطلب رو به خوبی بیان کردند

 "لما کانت الماهیات ظهورات الوجود للأذهان- توسع العقل توسعا اضطراریا- باعتبار الوجود لها و حمله علیها و صار مفهوم الوجود و الثبوت- یحمل على الوجود و الماهیة و أحکامهما جمیعا-"

از همین جا هست که صدرا در ابتدای اسفار میگه ماهیت به تبع وجود موجود است(یعنی بالغیر) ولی در نظر ادق به عرض وجود موجود است(یعنی کاملا مجازی) صدرا و علامه زیاد دنبال این نبودن که این مطلب را تاکید کنند شاید چون یک اصل بنیادی برای اثبات سایر مسائل نبوده ولی احیانا به این مطلب اشاره کردن.. این مطلب رو ببنید علامه وقتی نظر صدرا رو میگه ماهیت رو به مفهوم که امری ذهنی هست تفسیر میکنه

 

"در مسئله اول بیان مى‏کند که در عین حال که ما در برابر سوفسطایى‏ها و شکاکین وجود و واقعیتى قائلیم و براى اشیاء ماهیات موجوده اثبات کرده و هر یک از انواع خارجیه را داراى ماهیت نوعى و وجود مى‏دانیم، ولى نظر به این‏که حقیقت هر چیزى در خارج یکى بیش نیست، از این نشئه خارجى یکى از دو حیثیّت «ماهیت» و «وجود» اصیل بوده و دیگرى به عرض او ثبوت خواهد داشت.

و نظر به این‏که عقل ماهیت و وجود اشیاء را از هم جدا فرض کرده و ماهیت را

بررسی های اسلامی، ج‏2، ص: 17

«فى‏نفسها» نسبت به وجود و عدم، مساوى مى‏یابد ولى وجود عین تحقق و وجود است. باید وجود را اصیل و عین واقعیت دانسته و ماهیت را یک نحو نمود ذهنى و ظهور تصورى وجود قرارداد. در حقیقت ماهیات یک حدود عقلى مى‏باشند که عقل آنها «مفاهیم» را از مشاهده محدودیت‏هاى وجودى انتزاع و تصور مى‏نماید؛ مثلًا انسان یک وجود عینى و واقعیت خارجى و یک هستى است در مقابل نیستى که عقل از مشاهده این‏که واقعیت هر چیز واقعیت سایر چیزهاى غیر از خود را نداشته و عین آنها نیست، مفهوم انسان و حیوان ناطق را برایش ماهیت نوعى و حد قرار مى‏دهد"

 

این دو عبارت به خوبی دیدگاه علامه و صدرا و نگاه این دو به ماهیت و وجود رو مشخص کرده است

 

اگر شما دقیق در اصالت وجود دقت کنید متوجه میشید که ماهیت در خارج از ذهن هیچ جایگاهی نخواهد داشت و تنها این بعضی عبارت ها و مطالب هست که باعث برداشت غلط شده

این مطلب رو بین اساتید چند نفر دیدم که خوب گفتن از جمله آقای فرحانی ولی اساتیدی مثل آقای یزدانپناه و آقای امینی نژاد و فکر کنم آقای فیاضی در این مطلب به اشتباه افتادن

 

با عرض سلام وادب

چند نکته و نقد به نظر اینجانب میرسد و آن اینکه ؛

اولاً منشاء آثار در وجود مادی چیست؟ اگر بگویید ماده و جسم طبیعی ، که اولی قوه محض است و برای اثر ، محلّ است و لذا نمیتواند منشاء باشد و دومی هم ترکیب اتحادی از ماده و صورت است لذا صورت منشاء شد و درنتیجه در هر صورت منشاء اثر ماده نیست بلکه وجود منشاء اثر است حال در علم ما به موجود مادی ، که ذواثرٍ طبیعیة نیست ، نه بخاطر نبود ماده در ذهن بلکه بخاطر اتصال و اتحاد ضعیف با وجود مادیست. در نفوس عادی ، از تماس  حواس پنجگانه با اشیاء مادی فقط صورت ضعیف متناسب با آن حس ، متحد با نفس میشود و اتحاد کامل با معلوم خارجی حاصل نمیشود. لذا اگر حاسّ ما ، چشم باشد رنگ و ابعاد ، از شیء خارجی متحد با نفس ما شده و فقط به همان ، علم میابیم و مثلا دما و بوی آنرا نمیابیم و بلعکس اگر بوی شیء خارجی به مشام برسد فقط علم و اتحاد ما با آن شیء در حد بو میباشد و قس علی هذا. اما اگر نفس قوی باشد در ادراک و علم و اتحاد ، با علم به شیء خارجی ، علم به تمام آثارش نیز در وجودش پیدا میشود (زیرا همانطور که ثابت شد آثار شیء خارجی ربطی به ماده ندارد)و تحت تدبیر نفس او قرار میگیردو مثلاً دما و بو و رنگ و ابعاد آنرا در آن واحد در وجود خود ، درک میکند. مثلاً اگر علم به آتش پیدا کند حرارت آنرا در وجود خود میابد و با احاطه ای که بر وجود آن دارد ، از حرارتش متاثر نمیشود ولی درکش میکند.

ثانیاً اینکه اگر از مقدماتی که در بالا آنرا نقد نمودیم نتیجه بگیریم ماهیت موجوده نداریم محل اشکال است. اما اگر بگوییم کلاً ماهیت موجوده نداریم که کلاً حرف اشتباهیست زیرا ماهیت در ذهن ، موجوده است به وجود ذهنی و اگر بگویید ماهیت موجوده فی الخارج نداریم ، باز حرف اشتباهیست زیرا وجود ذهنی ، خود نصیبی از وجود خارجی دارد و نمیتوان آنرا یک وهم و خیال بدون حقیقت در نظر گرفت.

ثالثاً نکته آخر را در مورد اعتبار عرضه میدارم و آن اینکه ؛ همانطور که میدانید اعتبار ، ایجاد ارتباط بین دو امر وجودیست با لحاظ مناسبت که به آن منشاء انتزاع میگویند. حال اگر ماهیت را صرفاً امری اعتباری در نظر بگیریم باید ماهیت را شیء ای مستقل از حد وجود در نظر بگیریم که مشکل اول رخنمایی میکند زیرا منشاء ماهیت مجهول میماند ، و سپس بین ماهیت و حد ، باید مرجحی ،  در تعلق نسبت ایندو به یکدیگر ، در نظر بگیریم چراکه ترجیح بلا مرجح محال است. حال اگر این مرجح امری ذهنی باشد ، الکلام الکلام تا به تسلسل می انجامد و اگر مرجح امری خارجیست ، خارج که به جز وجود محدود چیزی نیست و فرض آن است که مستقل از ماهیت است و وجه ربط اینجا مجهول میماند.

پاسخ:
با عرض سلام 
ممنون 
نظر نهایی علامه طباطبایی ملاصدرا این هست که ماهیت اعتباری ذهن ساخته است و وجود خارجی ندارد(نه در ذهن نه در خارج).

چیزی که وجود دارد باید رابطه علی و معلولی که از عوارض وجود است در آن حاکم باشد حال آنکه برای ماهیت رابطه علی و معلولی نیست. بقول ملاصدرا رابطه وجود و ماهیت مثل رابطه شخص با سایه اش هست. ذهن برای سایه وجودی قائل است در حالی در واقع سایه وجود ندارد و تنها عدم نور در یک منطقه محدودی هست ماهیت نیز عینا همین گونه است از نظر روانی و ذهنی سایه هست ولی از نظر برهانی فقط نبود نور در یک محدوده مشخص است.

معنای اعتبار این هست که ما احکام چیزی را به چیز دیگر بدهیم که در اینجا باید بگوییم با ماهیت معامله وجود کنیم یعنی ماهیت که امری عدمی است و مرز وجود است را یک مابازاء و پری برایش در نظر بگیریم که از "اضطرارات" ذهن برای فکر کردن است.. ذهن  عالم علم حصولی است و بدون اعتبار ماهیت نمیتواند فکر کند(اما کسانی که وارد علم حضوری و شهودی میشوند دیگر ماهیت از نظرشان میرود و با وجود و تشکیک وجود روبرو میشوند و حقیقت عالم را میبینند کما اینکه بنا بر برهان اصالت وجود نیز پری خارج تنها با وجود است و هر چه غیر آن باشد عدم است؛ معنای اعتباری بودن ماهیت نیز همین است یعنی وجود ندارد و در واقع ما به حد و مرز وجود محدود توجه کرده ایم و این مرز و تمایز از غیرش را موجود لحاظ و اعتبار میکنیم حال آنکه حد وجود به تبع محدودیت وجود محدود و تمایز آن از وجودهای محدود دیگر در ذهن نقش میبیندد و در خارج حد امری عدمی است).

در هر صورت چه این حرف قبول بشود یا نشود، قبول اصالت وجود جایی برای ماهیت نه در ذهن ونه در خارج نمیگذارد و این محدودیت وجود و طرز کار ذهن است که هم در خارج و هم در ذهن حد را برای موجود محدود اعتبار میکند و ماهیت را نیز از آن حد اعتبار میکند(اعتبار در اعتبار).
اصالت وجود بصورت برهانی جایی برای ماهیت نه در ذهن و نه در خارج نمیگذارد اگرچه از لحاظ روانی ما در ذهن و در خارج ماهیت را به تبع وجود موجود در نظر میگیریم(اعتبار میکنیم). 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی