نویسنده «تغییرات اجتماعی در ایران» با اشاره به دغدغه ابن خلدون معتقد است: دغدغه ابن خلدون نه از جنس پاسخ به سوال مدرنیته معاصر ایرانی است و نه از جنس سوال های امثال طباطبائی و سنت گراهای متوهم. ابن خلدون یک نظام تئوریک دارد، موضوعش هم مشخص است. او در متن سنت قرار دارد به همین دلیل آوردن ابن خلدون از متن سنت به جهان معاصر یکی از خطاهای فاحش است که معمولا انجام می شود. ابن خلدون در منطق سنت، منطق یگانه ندارد چون در جهان اسلام نظام ها و جریان های معرفتی متفاوتی وجود دارد که در هردوره ای یکی از آنها غالب می شود. آثار او پر از سنخ شناسی است تا چیزی که در جهان سنت وجود دارد را توضیح بدهد.
آزادارمکی در ادامه می گوید: ابن خلدون یک رقیب و همسایه دارد، آن هم تاریخ است. او با تاریخ زیست می کند و دانشش در سایه دانش تاریخ و معرفت تاریخی است. ابن خلدون ادامه بیرونی، واقدی و مسعودی است و اتفاقا خیلی هم از آنها فاصله نمی گیرد به عبارتی کار او ادامه سنت تاریخ نگاری است و البته نوآوری هایی هم دارد. به همین دلیل نمی توان توقع داشت که از ابن خلدون جامعه شناسی بیرون بیاید، ممکن است از آن فارابی دربیاید ولی قطعا جامعه شناسی که امروز مدنظر ماست از آن بیرون نمی آید. اگرچه ممکن است از دیدگاه های آن جامعه شناسی انقلاب اسلامی ایران دربیاید. چون بحث ابن خلدون، بحث نظریه پیدایش دولت، افول دولت، امر اجتماعی و امر تابعی است.