شرحی از تاریخ تفکر ترجمهای در علوم انسانی ایران در ۳ دهه پس از انقلاب -بخش2-/ دکتر پارسانیا(مصاحبه)
..برخلاف تصور برخی دانشجویان، نظریات پوپر را آقای سروش نیاورد. منظورم این است که برخی مذهبیها هم ظرفیتی در پوپر میدیدند که با تمسک به آن در برابر مارکسیسم به عنوان یک رقیب نظری بایستند؛ مثلاً با استفاده از این ظرفیتها مارکسیسم را نقد میکردند که آیا اصلاً علم هست یا علم نیست؟ آقای بازرگان یک نقدی هم بر اریک فروم نوشت که به مارکسیستهای با صبغهی فرانسوی، پاسخی داده باشد. در دههی اول بعد از انقلاب که مارکسیسم داشت فرو میپاشید و نظریههای لیبرالیسم متأخر هم سر برآورد، کلاً رقیب نظری انقلاب هم متفاوت شد. بالطبع حرکتهای سیاسی و دانشجویی در حاشیهی چپ هم به کلی ویران شد. بههرحال، پوپری که در دههی ۶۰ فقط برای مقابله با مارکسیسم از آن بهره برده میشد، در دههی ۷۰ به همهی ظرفیتهای ایجابی لیبرالیستی مورد استفاده واقع میشد. این باعث شد که انقلاب اسلامی در دههی ۷۰ نسبت به اصل مباحث علوم انسانی احساس خطر بیشتری بکند...