در یک نگاه عقلانی به تاریخ، میتوان این حقیقت را دریافت که هرچه تمدنها غنیتر و دارای سابقه طولانیتری هستند، امکان تأثیرگذاری همواره با آمادگی تأثیرپذیری توأم است. این واقعیّت، نه تنها ضعف محسوب نمیشود بلکه گویای استعداد بهینه شدن فرهنگ و هنر نزد آن تمدن است.
این امر حقیقتی است که در خصوص تمدنهایی چون ایران، یونان و مصر کهن، و مغرب زمین عصر روشنگری صادق بوده و در عین حال تمدن چین نیز همین گونه بوده است. در قرن چهارم میلادی است که چین پس از تاریخی به تقریب ۴ هزار ساله امپراطوریهای باستانی، به دوران تاریخی ویژهای وارد میشود که موسیقی نیز به موازات دیگر هنرها تأثیرات نوینی از جهانی میپذیرد که در آن دیگر تمدنهای بشری، هنرخویش را عرضه داشتهاند و اکنون تمدن چین که درهای خویش را تا آن زمان برجهان بسته بود، حال جنبههای متنّوع هنر اقصی نقاط جهان را تجربه میکرد و بر عظمت هنر خود میافزود.
قرون تأثیرپذیری
چین در قرون دوم تا چهارم میلادی برای دیگر حکومتها و دیگر سرزمینها شناخته میشد و گاه نیز وسعت، ابریشم، هنرهای تجسّمی و خزائن مالامال از طلا و نقرهاش، طمع دیگران را برمیانگیخت، هنگامیکه حکومت کوچا در منطقه دشت ترکستان (حدود سالهای ۳۸۴تا۳۸۵) منهدم شد، سازهای خاصّی همچون چنگِ پارسی (Harp) و سنج و طبلهای پارسی به سرزمین چین و به خصوص دربار امپراطور راه یافت به ویژه صدای درخشان و سونوریته بسیار لطیف و الهامبخش هارپ یا همان چنگ پارسیان، برای امپراطوران و حکما و به ویژه موسیقیدانان درونگرای چینی بسیار جذاب و پرالهام شد.
به قدری موسیقی دیگر ملل طی قرون چهارم و پنجم میلادی در چین مورد اقبال قرار گرفت که طی قرون بعد، فیالمثل در سالهای ۵۷۰ تا ۶۵۰ میلادی، ۷ ارکستر بزرگ و تخصّصی در دربار امپراطور چین، مشغول به اجرا شده و مداوماً موسیقیهای سرزمینهای مجاور با مغرب اسلامی همچون کاشغَر، سمرقند، بخارا، قبچاق، و تا آستانه روی کار آمدن عباسیان این کنشها در حال افزایش بود.
امپراطوران دستههای خوب موسیقی را در سرزمینهای ذکر شده توسط سفیران خویش شناسایی و دعوت میکردند که در صورت اجرای خوب، بلافاصله به استخدام
در میآمدند موسیقی این گروهها، به همان شکل مرسوم در سرزمینهای خودشان و با همان سازها اجرا میشد. مهمترین دلیل این جذبه موسیقائی، همین تازگی و کشف بود. طی قرون ششم تا نهم، شکل مورد پسند تمدن چین و به ویژه حکما، اشراف و دربارها، شکل اجنبی یا به تعبیر چینیها موسیقی «بَربَرها» بود.
طی قرون مذکور و تا پایان قرن نهم میلادی، دوران رشد و توسعه موسیقی چین است. موسیقی با همان
بن مایههای فلسفی و حکمی کنفوسیوسی، اما با ارکستراسیونی به مراتب وسیعتر و سامانمندتر، آثار موسیقی را عرضه میداشت. برای نخستین بار ارکستر اهمیت مضاعفی نسبت به صِرفِ شعر و آواز مییافت و سعی میشد تا سازهای ارکستر،چه در جشنها و مراسم عامیانه و چه آثار درباری، با وسواس خاصّی انتخاب شود تا تمام بنیه یک اثر در ارائه پیام آن به کار برده شود. هم سازهای مضرابی و بادی و هم سازهای کوبهای از دو حیث کیفی (در اجرای مطلوبتر اصوات) و کَمّی (در تعداد سازها) به شدّت طی این دوران، رشد و بالندگی یافت.
موسیقی به یک هنر ویژه مبدل شد تا همه خلاقیتهای بشری در یک تمدن به کار افتد تا زیبایی ماندگاری آفریده شود. نبوع و در کنار آن کوششهای هنرمندان، میراث هنر موسیقی در چین را مبدل به هنری کرد که حتّی هماکنون نیز عامّی و هنرپژوه، هر دو را مبهوت میسازد. گروههای عمدتاً ۸ تا ۱۴ نفری، مرکب از نوازندگان و غالباً ۲ تا ۳ خواننده، آثار فخیم این دورانِ پربار را اجرا میکردند.
تمدن چین، جزو معدود و تا حد زیادی یگانه تمدنی است که اصل و اساس خاستگاهها و حتی اهداف تعالی دهنده موسیقی در تمدّن چین، طی بیش از ۳ هزار سال، کماکان ماهیت خویش را حفظ کرده است. این حقیقت چنان ارجمند و خاص است که تنها موسیقی چین در کنار دو تمدن دیگر که بعدتر در خصوص آنها سخن خواهیم راند، این حقیقت را دارا هستند که از فراسوی چهار هزارسال تاریخ هند با انسان امروز سخن بگویند.
***
بدین اشاره رفت که موسیقی چین پس از ورود آئین بودا به تدریج دچار تغییر شد. آئینی که از طریق سرزمین هند بزرگ به سوی چین پهناور آمد و میرفت که همچون هر فرهنگ اصیلی، هم تأثیر بپذیرد و هم تأثیربگذارد.
حدود سالهای ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلادی، عصر سیادت سازهای کوبهای در اقصی نقاطِ چین است. سازهای طبل بزرگ، ناقوس بزرگ، زنگ بزرگ، سنجهای دایره و سهگوش زنگوله، شالوده موسیقی چین را شکل داده و مداوماً بر تنوعشان افزوده میشد.
در آواز نیز به موازات سازها، پیشرفت صورت میگرفت، بیش از هرنوع آواز، این مناجات بود که توجه ویژه هنرمندان را معطوف به خود میداشت.
در میان سازها، سازی به نام زْیتر (Zither) که به شکل ۵ یا ۷ سیمه ساخته میشد، به شدت مورد اقبال حکیمان و هنرمندان چینی واقع شد. نواختن و همزمان، خواندن به شکل ویژهای مورد توجه بود. در کنه باورهای موسیقیدانان این، موضوع به شدت مورد توجه بود که هیجانات، کنِشهای حسی و هر نوع کیفیت عاطفی و شور و شوق حین نواختن و خواندن میبایست کنترل شود، و از یک فخامت اشرافی و عقلانی به قصد رسیدن به آرامش برای نوازنده و مخاطبین فاصله نگیرد.پس هرگز موسیقیدان چینی نمیتوانست هیجانات، رفتارها و احساسات خویش را رها سازد تا هرکجا میخواهد برود و به هر صورتی بروز یابد. رعایت توازن و آراستگی، حتّی در بروز کنشها، امری بس مهم است. در این بین، هم اصول هستی شناختی دین و حکمت باستان به شدّت بر موسیقی چین (بودائی) حاکم است و هم ترکیب آسمانی خلقت نزد حکما و هنرمندان، جالب آن که حتّی نواختن یک نُتْ، به ویژه باسازی چون «زیتر» بدون انگیزه مذهبی و خارج از مراسم مذهبی از اساس ممنوع و به تعبیری معصیت بود.
در قرن سوم میلادی برای نخستین بار چیزی شبیه به شاستی یادکمه(کِلاوِیه) در فرهنگ موسیقی چینی اختراع میشود. بدین ترتیب که قطعهای تقریباً کوچک (به اندازه cm2×۲) بر روی دسته سازها تعبیه میشد، این دکمه که از جنس صدف بود، بافشار برسیم بر نقطهای خاص که این نقطه خاص بود، صدای تِمِ (tem) متفاوت مییافت.
پس همین پیشرفت سبب ساز تَنوعّ بیشتر در ساختمانِ سازها و قابلیتهای بیشتر اجرائی شد.
رقص نزد موسیقیدانان و عامه مردم در فرهنگ چین در مقایسه با مفهوم رقص در فرهنگ هند و بسیار متفاوت است. مفهوم رقص در سنت هنری چین، برآمده از باورهای تامّ و تمام مذهبی است. اگر مذهب و رویکرد الهی آئین لائو و سیس کنفوسیوس و نهایتاً ورود بودائیسم به چین را از رقص چینی جدا سازیم، عملاً خود رقص هم وجود نخواهد داشت.
حدود قرن ۴ تا ۵ میلادی، عملاً رقص جای خویش را در موسیقی چین تثبیت کرد. یکی از سرودههای کونگ فو (کنفوسیوس) در ۶ فرم اجرایی حفظ شده است که مسلماً بیش از یکهزار و ششصد سال است که نوازندگان حداقل در ۳ روایت آن با یک فلوت در دست چپ و یک پر قرقاول نر (که در سنتهای چینی تجسم زیبایی، وقار و ثروت است) در دست راست، حین اجرا میرقصیده و اشعار کونگ فو حکیم را میخواندهاند.
در هر برگردان، رقاصها و رقاصهها تا ۳۲ پوزیشن را میتوانستند ارائه دهند. در واقع، در هر رقص چینی خلاقیت امر مهمی است و در عین حال رقص میبایست به شدت همان ضخامت، وقار، درونگرایی و دوری از سبکسری و حس شهوانی و عمق فلسفی، دینی را همواره حفظ کند.
موسیقی چین همواره سعی وافر داشته تا خرد و ذهن آدمی را برای رسیدن به آرامشی که میوه خرد حقیقی و نیروی برتر هستی است، یاری رساند. هرگز موسیقی چین به قصد تفنّن و لذت شکل نیافته و رشد نکرده است. موسیقی بر نظام ریاضی کاملاً دقیق ۷ و ۱۲ پردهای حکما و ریاضیدانان تحقق یافت و تطبیق کامل هندسی با حکمت آسمانی یافت و به شکل مستمر، همخوانی هنر با حکمت چینیان سنجیده میشد تا مبادا تخطّی از اصول حکمت صورت گیرد یا موسیقی رنگ اِبتذال یابد.
(موسیقی/بررسی مکاتب موسیقی کلاسیک دنیا - چین و فرازها و فرودهای موسیقی- عماد فرحنیا/ سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۳)
منبع: اطلاعات