رابطه احکام اسلام با ضرورتهاى اجتماعى
(این نوشته بخشی از مقاله "فلسفه فقه از دیدگاه علامه طباطبائی" نوشته سید مهدی طباطبائی است)
اینکه نوع انسان بهطور فطرى و بر اساس نیازهاى مختلف روحى و مادى، اجتماعى زیست مىکند، نیاز به بحث و استدلال ندارد و قرآن در آیات مختلفى بر آن تصریح مىکند.[1] آنچه براى ما اهمیت دارد آن است که اولین منادى زندگى اجتماعى و حافظ و تحکیم بخش این نیاز «ادیان» و «انبیاى الهى» بودهاند. خداوند مىفرماید:
کَانَ النَّاسُ امّةً وَاحِدَةً فَبَعَث اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ و مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسَ فِیْمَا اخْتَلَفُوا.[2]
علّامه قدس سره در این خصوص، پس از ذکر آیه فوق و نیز آیه 13 سوره شورى[3] ابراز مىدارد:
پس بدین وسیله آگاهى مىبخشد که از میان بردن اختلاف در میان مردم و ایجاد وحدت کلمه در بین آنها تنها در صورت دعوت به دین و تفرقه نداشتن در آن بوده است. پس این دین بوده که تضمین کننده اجتماع صالح است[4].
دیگر اینکه در میان همه ادیان و شرایع، این اسلام بوده که بیشترین عنایت و توجه را به روابط اجتماعى و جامعه داشته، بهطورى که در بسیارى از احکام، حتى احکام عبادى، به نوعى جنبههاى اجتماعى لحاظ شده است.
علّامه طباطبائى شاید در میان متفکران اسلامى و مفسّران شیعىِ معاصر، جزء معدود افرادى باشد که بیش از همه به این امر توجّه داشته و در تحلیلهاى علمى مربوط به آیات قرآن و موضوعات مختلف دینى، به خصوص احکام شرعى جایگاه خاصى را براى بحثهاى اجتماعى و جامعهشناسى باز کرده است.
یکى از طولانىترین بحثهاى اجتماعى وى در ذیل آیه 200 سوره آل عمران آمده است، تحت عنوان «کلام فى المرابطة فى المجتمع الإسلامى» که در آن، ضمن پانزده فصل، به تبیین اجتماعى بودن انسان، رابطه او با جامعه، احکام اجتماعى اسلام و ... پرداخته است.
در همین بحث، در فصلى تحت عنوان «الإسلام و عنایته بالإجتماع» در مورد اجتماعى بودن بسیارى از احکام اسلام مىفرماید:
شکّى نیست که اسلام تنها دینى است که بهطور شفّاف بنیان آن بر اساس اجتماع شکل گرفته و در هیچ موردى مسأله اجتماع را مهمل نگذاشته است. جهت درک بیشتر این مطلب کافى است ابتدا نگاهى بیفکنید بر وسعت رفتارهاى آدمى و انواع و گونههاى مختلف این رفتارها، که اندیشه از بر شمردن آنها ناتوان مىماند. سپس به این نکته توجه کنید که چگونه این شریعت الهى بر همه آن رفتارها احاطه داشته و احکام و قوانین آنها را بر شمرده است، بهطورى که انسان دچار حیرت و تعجب مىشود. به دنبال آن بنگرید چگونه اسلام همه این احکام را در قالب اجتماع گنجانده است. بعد از همه اینها مشاهده مىکنیم روح اجتماع بهطور وصفناپذیرى در همه قوانین رفتارى اسلام نفوذ کرده است.[5]
علّامه در فصلى دیگر تحت عنوان «الإسلام اجتماعى بجمیع شؤونه» با استدلال به آیاتى از قرآن، به خصوص آیه «وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[6] اظهار مىدارد در اسلام وصف اجتماع در همه احکام و دستورهایى که به نوعى ممکن است پاى اجتماع در آن به وسط آید، اتخاذ شده و بر حسب غرض و هدفى که در آن احکام بر اساس نوع ارتباطشان با اجتماع وجود دارد، به این امر پرداخته شده است، چنانکه در احکامى چون جهاد، امر اجتماع مستقیماً واجب دانسته شده و در احکامى چون حج و روزه هم در زمان انجام این اعمال گردهمایى و همسویى مردم در نظر گرفته شده و در پایان نیز با تشریع نمازهاى فطر و قربان بر اجتماع مردم تأکید شده است. نمازهاى یومیّه نیز که جماعت در آنها واجب نیست، با وجوب نماز جمعه به صورت جماعت جبران شده است.[7]
سپس به مقایسه اسلام با سایر شرایع و ادیانى که در قرآن از آنها یاد شده است و نیز جوامع و ملّتهاى مترقى برآمده و با ذکر ادله قرآنى و تاریخى نتیجه مىگیرد تنها دین اسلام بوده که در برنامههاى انسان ساز خود، به اجتماع به عنوان موضوعى مستقل نگریسته است.[8]
با در نظر گرفتن آنچه در مبحث گذشته، درباره تأثیر توحید و اخلاق در ایجاد فتواى دینى بیان شد، و نیز توجه و تأکید بسیار احکام اسلام بر نقش جامعه و اجتماع، روشن مىشود براى ایجاد ضمانت اجرایى احکام و قوانین اجتماعى اسلام، در کنار امور فردى آن باید در وهله نخست اخلاق و توحید را در جامعه گسترش داد. در واقع اهداف کلیّه فعالیتهاى اجتماعى و حکومتى و جهتگیرى آنها باید به این سمت باشد که روح توحید و سپس اخلاق اسلامى در جامعه جریان داشته باشد. در این صورت است که زمینه عمل به احکام شرعى پدید خواهد آمد.[9]
در این بحث به همین مقدار بسنده نموده و در تکمیل آن به بیان دو موضوع کلى و مهم درباره اجتماعى بودن احکام اسلام مىپردازیم. گر چه در فصل آینده نیز، به تناسب موضوعات مختلف فقهى، جنبههاى اجتماعى و مبانى جامعه شناختى این احکام را از نظر خواهیم گذراند.
ولایت و حکومت در جامعه اسلامى
بدون شک بحث حکومت، مهمترین موضوع در میان احکام اجتماعى اسلام است، که در قرآن از جنبههاى مختلف مورد تأکید واقع شده است و علّامه در المیزان، تحلیلى در خور توجه از آن ارائه نموده است.
وى در ذیل گفتار روابط انسانها در جامعه، فصلى گشوده تحت عنوان: «من الذى یتقلّد ولایة المجتمع فى الإسلام و ما سیرته؟» و در آن در باره فلسفه سیاسى اسلام و حکومت اسلامى بهطور خلاصه بحثهایى ارزنده و نظریاتى بدیع ارائه نموده است.
وى ولایت امر در جامعه اسلامى را از آن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مىداند و در خصوص وجوب اطاعت مردم از او، به آیاتى از قرآن استناد کرده و تحقیق بیشتر در این زمینه را به مطالعه سیره آن حضرت و مجموع آیات نازل شده در اخلاق و قوانین شرعى و احکام عبادى، معاملى، سیاسى و ... ارجاع مىدهد.[10]
وى در بررسى عمیقتر و دقیقتر، ما را به نکتهاى رهنمون مىکند که مىتوان آن را برداشتى سیاسى و فلسفى از قرآن، درباره نظریه حکومت دانست و البته به ضمیمه مطلبى که قبلًا از علّامه درباره ولایت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و وجوب اطاعت افراد جامعه از وى نقل شد، نظریهاى جامع و اندیشهاى نو در این مورد محسوب مىشود.
این نکته، عبارت است از اینکه در جامعه اسلامى همه افراد، مجرى احکام و در واقع حکمران هستند و همه در قبال خود و یکدیگر مسؤول مىباشند. گفتار علّامه در این خصوص چنین است:
در این جا نکته دیگرى نیز وجود دارد که بر پژوهشگر لازم است آن را مورد توجه وافر قرار دهد و آن این است که عموم آیاتى که در بر گیرنده امر به اقامه عبادات و به پا داشتن جهاد و اجراى حدود و قصاص و غیر آن هستند، خطاب آنها متوجه عموم مؤمنان است، به خصوص شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مانند «وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ»[11] و «وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[12] و «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ»[13] و «جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ»[14] و «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَ جِهادِهِ»[15] و «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما»[16] و «السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما»[17] ...
وى در ادامه، آیات دیگرى را نیز ذکر مىکند[18] که همه بر این امر دلالت دارند که در جامعه دینى که لازم است در آن، قوانین و احکام بر طبق شرع صورت بگیرد، تمام افراد جامعه به اجراى آنها فراخوانده شدهاند و امر اجتماع به آنان سپرده شده است که بر اساس فرامین و قوانین الهى آن را اداره نمایند.[19]
بنابراین، اجراى احکام و اداره جامعه، حتى در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بر دوش آحاد امّت اسلام نهاده شده و هر یک از آنها در قبال این تکلیف مسؤول بودهاند. در این میان وظیفه پیامبر عبارت است از: دعوت و هدایت و تربیت افراد جامعه و اوست که از جانب خداى تعالى به ولایت بر امور دنیا و آخرت امّت اسلامى و امامت آنها تا زمان حیاتش گمارده شده است.[20]
علّامه معتقد است پس از حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز امور جامعه بر عهده تمام افراد جامعه خواهد بود. شیعیان، جانشین پیامبر اکرم را منصوص از جانب خداوند و آن حضرت مىدانند و در زمان غیبت امام عصر- ارواحنا فداه- این امر به مسلمانان سپرده شده است.
وى ادامه مىدهد:
آنچه مىتوان در این باره از قرآن کریم استفاده کرد، آن است که مسلمانان مىتوانند بر اساس سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در جامعه حاکم را انتخاب نمایند و آن سنّت امامت است، نه سلطنت و امپراتورى. و حاکم باید احکام دین را بدون هیچ تغییرى در میان مردم جامعه اجرا نماید و در موضوعاتى غیر از احکام شرعى، بر اساس شورا عمل نماید، مانند رویدادهاى تازهاى که بر اساس زمان و مکان [براى جامعه مسلمانان] روى مىدهد. دلیل همه این مطالب کلیه آیاتى که در مورد ولایت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم دیدیم، به علاوه آیه شریفه: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».[21]
این بیان از جهات مختلفى قابل تحقیق و بررسى است، به خصوص آنکه با نظریه ولایت فقیه و الگوى حکومتى جمهورى اسلامى قابل تطبیق مىباشد، که آن را به مجال دیگرى محوّل مىکنیم.[22]
[1]المیزان ج11، ص 92
[2] بقره( 2) آیه 213. ن. ک: المیزان، ج 4، ص 93
[3] ( 2).\i« شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»\E
[4] المیزان، ج 4، ص 93
[5] همان، ص 94
[6] آل عمران( 3) آیه 200
[7] المیزان، ج 4، ص 126 و 127
[8] همان، ص 94
[9] ن. ک: همان، ص 97
[10] همان، ص 122
[11] نساء( 4) آیه 77
[12] بقره( 2) آیه 195
[13] همان، آیه 183
[14] مائده( 5) آیه 35
[15] حج( 22) آیه 78
[16] نور( 24) آیه 2
[17] مائده( 5) آیه 38
[18] بقره( 2) آیه 179؛ طلاق( 65) آیه 2؛ آل عمران( 3) آیه 103؛ شورى( 42) آیه 13؛ آل عمران( 3) آیه 144
[19] المیزان، ج 4، ص 123
[20] المیزان، ج 4، ص 123
[21] همان، ص 124 و 125. آیه 21 سوره احزاب( 33) است
[22] بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم)، مرزبان وحى و خرد: یادنامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى قدس سره، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: اول، 1381.