- باید به دنبال اقتصاد اسلامی ناب باشیم نه اقتصاد اسلامی آمریکایی
- نیازی نیست فقه متحول شود، بلکه مشکل از اقتصاددانان است که اسلامشناس نیستند
![]() در اين وبلاگ در كل اينترنت |
..برخلاف تصور برخی دانشجویان، نظریات پوپر را آقای سروش نیاورد. منظورم این است که برخی مذهبیها هم ظرفیتی در پوپر میدیدند که با تمسک به آن در برابر مارکسیسم به عنوان یک رقیب نظری بایستند؛ مثلاً با استفاده از این ظرفیتها مارکسیسم را نقد میکردند که آیا اصلاً علم هست یا علم نیست؟ آقای بازرگان یک نقدی هم بر اریک فروم نوشت که به مارکسیستهای با صبغهی فرانسوی، پاسخی داده باشد. در دههی اول بعد از انقلاب که مارکسیسم داشت فرو میپاشید و نظریههای لیبرالیسم متأخر هم سر برآورد، کلاً رقیب نظری انقلاب هم متفاوت شد. بالطبع حرکتهای سیاسی و دانشجویی در حاشیهی چپ هم به کلی ویران شد. بههرحال، پوپری که در دههی ۶۰ فقط برای مقابله با مارکسیسم از آن بهره برده میشد، در دههی ۷۰ به همهی ظرفیتهای ایجابی لیبرالیستی مورد استفاده واقع میشد. این باعث شد که انقلاب اسلامی در دههی ۷۰ نسبت به اصل مباحث علوم انسانی احساس خطر بیشتری بکند...
اینها(برخی که سال گذشته برای سابقهشان در علوم انسانی توبهنامه نوشتند) علوم سیاسی میخواندند و برخیشان بچههای اطلاعات بودند که آمده بودند علمی به انقلاب خدمت کنند، اما سرشار از نظریات وبری بودند؛ یعنی هم ابزارهای مفهومی را از آنجا گرفتند هم شبیهسازی تاریخی کردند. این نظریه، ظرفیت عظیم تاریخی، فرهنگی جامعهی ما که با یک «عقلانیت» پشت امام و ولایت فقیه بودند را نادیده میگرفت؛ یعنی در واقع اگر در دهههای ۵۰ و ۶۰ و بر اساس یک تئوری صرف و بدون توجه به واقعیت جامعهی ایران، مارکسیستها دست به یک مواجههی خطرناک سیاسی با انقلاب زدند، حالا در دههی ۷۰ این تفکرات علوم اجتماعی هم به مواجههی خطرناک با انقلاب دست زدند. البته نمیگوییم ما نباید نگاههای اصلاحی به تاریخ داشته باشیم و باید همهاش از واقعیتی اجتماعی ایران سخن گفت، بلکه منظور ما این است نباید هم یکسره به مفاهیم و تئوریهای وارداتی تن داد و حتی بر آن اساس عمل سیاسی کرد.