متفکر با عالَم مواجه میشود و میکوشد این مواجهۀ خود را ذیل یک نظام فکری سروسامان دهد. این نظام مدعی است مسائل بنیادین انسان را بهتر از سایر نظامها درک کرده و موفقتر از آنها میتواند این مسائل را حل کند. بنابراین، گفتوگوی دو متفکر زمانی اتفاق میافتد که بر سر مسئلهای مشخص بحث کنند و هر کدام از نظرگاه خود به آن مسئله بنگرد و دربارۀ آن سخن بگوید و سخن متفکر دیگر را نقد کند. از این رو، گفتوگوی دو متفکر عبارت است از همآوردی دو نظام فکری بر سر مسئلهای مشترک.
یکی از مشهورترین گفتوگوهای نظری در دورۀ معاصر جلسهای است که سال ۱۹۷۱ میلادی در کالج فنی آیندهوون هلند برگزار شد و در آن، میشل فوکو و نوآم چامسکی دربارۀ «ماهیت انسان» به گفتوگو نشستند. در این جلسه، مسئلهای واحد روی میز بود اما تفاوتهای بنیادین میان نظامهای فکریشان باعث شده بود که گفتوگویی آرام ولی سرشار از اختلافنظر میان آن دو دربگیرد.
چامسکی زبانشناسی است که معتقد است در پسِ زبانهای گوناگون، طرحوارۀ مشترکی وجود دارد که فرد با خلاقیت خود از آن استفاده میکند و زبان را برمیسازد. به نظر او، حوزههای دیگری غیر از زبان نیز از طرحوارههای مشابهی بهرهمندند که مجموع همۀ این طرحوارهها «ماهیت انسان» را تشکیل میدهد. در این میان، «خلاقیت» یکی از کلیدواژههای اندیشۀ چامسکی است. از نظر او، فرد با کمک خلاقیت خود این طرحوارهها را بهکار میگیرد و با جهان تعامل برقرار میکند و به پیش میرود.