در منطق قرآن حرف زدن با خدا و وصال او و آرامش یافتن با ذکر او، ملازم باقبول امر و نهی ها و الهامات اجتماعی و زندگی فطری اجتماعی است لذا عاشق هرچه بیشتر در قرآن تقلا میکند و بیشتر معشوق را میجوید, بیشتر و عمیقتر با مباحث اجتماعی روبروشده و محمول این مفاهیم میشود گویا خداوند در بین کوچه پس کوچه های زندگی فطری اجتماعی حیات دارد.
ازاین روعادتا درهیچ سوره ای سخن از حمد و ثنای الهی نمیشود الا اینکه قبل یا بعد آن با "نوعی خاص" ازحیات اجتماعی که ما آن را با زبان قرآن، حیات طیبه می نامیم روبرو می شویم.